من به ری عزم خراسان داشتم


ز آن که جان بود آرزومندش مرا

والی ری بند بر عزمم نهاد


نیک دامن گیر شد بندش مرا

از یمین الدین شکایت کردمی


لیک شرم آمد ز فرزندش مرا

بس فسادی کافت اخیار شد


ار ضمیر روح مانندش مرا